در مجموعه پستهای "اشتباهات من در کنکور ارشد قبل"، قصد دارم روش ها و رفتارهای غلطی که سهمی در عدم موفقیت من در کنکور ارشد سال 94 (که در بهمن 93 برگزار شد و در نهایت رتبه 1191 نصیب من شد!) و همچنین کنکور 95 (که در اردیبهشت 95 بر گزار شد و رتبه 213 نصیبم شد!) داشتن رو بیان کنم تا هم خودم حواسم جمع تر شه و هم دیگرانی که ممکنه سری به این وبلاگ بزنن، اشتباهات منو تکرار نکنن که خدای نکرده ممکنه مث من بسوزن!
اشتباه اول و جدی ترین اشتباه: ماهی رو هروقت از آب بگیری تازست!!
متاسفانه این ضرب المثل معروف، جاهایی هم هست که هیچ کاربردی نداره و ما سعی میکنیم به زور برای توجیه تنبلی هامون ازش استفاده کنیم تا هی وقتو تلف کنیم! هی وقتو تلف کنیم!.
انصافا از تیر ماه سال 93 که آخرین امتحانمو دادم، به طور جدی تصمیم داشتم برای کنکور ارشد( درست مثل همون شنبه ها و از ترم بعد میترکونم های کذا و کذا!!)، البته این بار انگار به نظر میرسید کمی با دفعات قبل فرق داره!
اقدام کردم برای برنامه ریزی و تهیه ی کتاب ( که البته بیشتر کتابارو از اردی بهشت همون سال، نمایشگاه کتاب که رفته بودم گرفته بودم)؛
هر بار که مبخواستم شروع کنم با خدوم میگفتم: "کنکور ارشد که سادست اینطوری که میگن! فلانی هم از حدودای مهر و آبان بود که کم کم! شرو کرد و بعدم نتیجه گرفت و رفت شریف!" و این مساله عاملی شد برای اینکه من به خودم اجازه بدم که هرروز شروع درس خوندنم برای کنکور ارشد رو به تعویق بندازم! غافل از اینکه بدون اطلاع از آینده! و نداشتن علم غیب! چطور مطمئنم که هیچ شرایط غیر مترقبه ای پیش نخواهد اومد؟! جطور مطمئنم که فصل سرما زمین گیر نشم چن روزی و هی از برنامه عقب بمونم؟! اصلا از کجا میدونم که من چقدر به مطالب به لحاظ مفهومی تسلط دارم؟ شاید اونقدر تسلطم پایین باشه که نتونم ظرف 5 ماه جمعشون کنم....
و خلاصه! اولین و بزرگترین اشتباه من، دیر شروع کردن بود! 31 شهریور93 شروع درس خوندن من به طور جدی بود! برای کنکور 94
انصافا هم جدی بود... حتی تا روزی 12 ساعت هم میرفت...
نمیخوام شروع کنم به بهانه آوردن راجع به اتفاقات غیر مترقبه! و ناگهانی! که یک ماه آخر تمام برنامه ریزی هامو به هم ریخت...
یک مساله بیشتر وجود نداره و اونم اینکه: "من یک ماه دیر شروع کردم!" یعنی با اون همه تلاش، فقط به خاطر 30 روز، همه چی ریخت به هم!
من تابستون چیکار میکردم؟! غیر از استراحت! چه دلیل قانع کننده ای داشتم که بجای 1 شهریور، 31 شهریور شروع کردم!
چرا من توجه نکردم که هرکسی اخلاق مطالعاتی و شرایط مربوط به درس خوندنش میتونه کاملا با بقیه فرق داشته باشه؟ شاید کسی با توجه به پایه درسیش از نظر تئوری و میزان تلاشش طی 4 سال تحصیلی، بتونه طزف 2 ماه بهترین رتبه رو بیاره! وکسی هم نیاز باشه لااقل هفت هشت ماه زحمت بکشه! قرار نیست اگر کسی تونسته با شروع درس خوندنش از آبان و آذر، بهترین رتبه رو بیاره و بهترین دانشگاه قبول بشه، برای همه هم بشه همچین نسخه ای پیجید!
مساله ای که من بدجور فراموش کردم این بود که: شرایط هرکس میتونه کاملا منحصر بفرد و مخصوص بخودش باشه!!!
وقتی هرکس علم کافی راجع به اخلاق مطالعاتی خودش نداره، بهترین کار افزایش کمیت مطالعش هست تا به تدریج به این علم دست پیدا کنه و برنامه ریزی هاش دقیقتر بشن! وگرنه مثل من رویا پردازی باید کنه!
انگار به این نتیجه رسیدم که برخلاف اون ضرب المثل معروف، - که میگه هیچوقت برای شروع کردن دیر نیست- به نظرم هیچ وقت برای شروع تلاش در زمینه کنکور ارشد زود نیست!
وَأَن لَّیسَ لِلإنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی!
واقعا نکته ی درستی بود که خود منم متاسفانه خیلی رعایت نمیکنم اینو.
لطفا اگه ممکنه تجربیاتتون رو بیشتر بذارید تو وبلاگ
خیلی ممنون